داستان فیلم درباره لیزی یک پزشک که از همسرش جدا شده است و با دخترش کوئین زندگی می کند. او مدیر یک بیمارستان است و چارلی را به عنوان خلبان امداد و نجات استخدام می کند. کوئین و لیزی در فروشگاه با مرد مسنی به نام آلبرت آشنا می شوند و آلبرت آنها را برای صرف چای به خانه اش دعوت می کند و لیزی در آنجا متوجه می شود که ...

جورجیا زنی جوان و سخت کوش است. در روز کریسمس ، تصمیم می گیرد روز خود را صرف رانندگی کند تا پول اضافی بدست آورد. همانطور که مسافران مختلفی را میرساند ، متوجه می شود که همه کریسمسی شاد ندارند. خیلی های شان در کنار خانواده شان نیستند ، کسی را از دست داده اند و وضعیت روحی مناسبی ندارند و ....